عبدالبهاء و تولد انسان
که واقع و خونر یز یهائیکه شده یا منبعث از تعصّب دینی بوده یا منبعث از تعصّب جنسی بوده یا منبعث از تعصّب وطنی بوده یا منبعث از تعصّب سیاسی لهذا عالم انسانی همیشه در عذاب است. در شرق تعصّب بسیار بود زیرا آزادی نبود. چنان تعصّب بود که بهیچ وجه آرامی نداشت ظلمت تقالید احاطه کرده بود جمیع طوائف و ادیان و اجناس در نهایت عداوت و نزاع بودند. در همچو وقتی حضرت بهاءاللّه ظاهر شد اعلان وحدت عالم انسانی فرمود که جمیع خلق بندگان خداوندند و جمیع ادیان در ظلّ رحمت یزدان. خدا بجمیع مهر بان است جمیع [را] دوست میدارد. جمیع انبیا در نهایت الفت بودند کتب آسمانی تأیید یکدیگر مینماید با وجود این چرا باید بین بشر نزاع و جدال باشد؟ مادام جمیع بشر خلق یک خداوندند و جمیع اغنام در ظلّ یک چو پان یک چو پان کل را اداره میکند پس باید گوسفندان الهی با یکدیگر در کمال الفت باشند اگر یکی جدا شود او را بیاورند و همراه نمایند. نهایت این است بعضی نادانند باید دانا نمود ناقص هستند باید کامل نمود علیل هستند باید شفا داد کورند باید بینا کرد . ثانیاً حضرت بهاءاللّه اعلان فرمودکه دین باید سبب الفت و محبّت باشد. اگر دین سبب عداوتشود نتیجه ندارد بی دینی بهتر است زیرا سبب عداوت و بغضاء بین بشر است و هر چه سبب عداوت است مبغوض خداوند است و آن چه سبب الفت و محبّت است مقبول و ممدوح. اگر دین سبب قتال و درّندگی شود آن دین نیست بی دینی بهتر از آن است زیرا دین بمنزلهٴ علاج است اگر علاج سببمرضشود البتّه بی علاجی بهتر است. لهذا اگر دین سبب حرب و قتال شود البتّه بی دینی بهتر است . ثالثاً دین باید مطابق علم و عقل باشد. اگر مطابق علم و عقل نباشد 160
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2