عبدالبهاء و تولد انسان

طبیعیّه نماید کسبکمالات مادّیّه کند حیوان شمرده شود لهذا محتاج نفثات روح است محتاج تر بیت الهی است تا حقیقت انسانی در نهایت جمال وکمال جلوه نماید تا ماصدق آیهٴ تورات شود صورت و مثال الهیگردد استفاضه از حقائق ملکوتیکند بعد از آنکه زمینی است آسمانی شود ناسوتیست لاهوتی گردد جسمانی است روحانی شود ظلمانیست نورانی گردد و این جز بنفثات روح القدس ممکن نیستکه حیات ابدیّه یابد والّا از حیات حیوانی بهیچ وجه امتیازی ندارد. مظاهر مقدّسه روح جدیدی در اجساد می دمند عقل جدیدی بنفوس میدهند ترقّیات عظیمه میبخشند عالم را روشن میکنند لکن مدّتی نمیگذرد که باز تاریک میشود نورانیّت آسمانی نمیماند احساسات طبیعی غلبه میکند. مثل اینکه دهقان زمینی را معمور میکند بعد از آنکه علفزار بود زراعت پاکیزه مینماید خرمن حاصل میشود امّا اگر متروکگذارده شود باز خارستانگردد علفزار شود. عالم وقتی بقوّت مظاهر مقدّسه مزرعهٴ بابرکتی بود باغ و بوستان بود ظلمت نادانی نبود نورانیّت الهی آشکار بود لکن بعد از مدّتی عالم بکلّی تاریک شد ابداً نورانیّت الهیّه نماند فیض الهی نماند تر بیت روحانی نبود. در همچو وقتی حضرت بهاءاللّه ظاهر شد. در آن زمان ملل شرق در نهایت نزاع و جدال بودند. ادیان خون یکدیگر میر یختند. مذاهب بجنگ و جدال مشغول بودند. ابداً آثار محبّت نبود نورانیّت آسمانی نبود. در همچو وقتی حضرت بهاءاللّه ظاهر شد اعلان وحدت عالم انسانی فرمود که بشر همه بندگان خداوندند و جمیع ادیان در ظلّ رحمت پروردگار. نهایت اینستکه بعضی جاهل و ناقص وکودکند باید دانا و کامل و بالغ گردند در ظلمت طبیعت غرقند باید نورانی شوند. خدا بهمه مهر بان است. الطاف الهی شامل کل است. جمیع در بحر رحمت او مستغرقند و از فیوضات الهی مستفیض. خلاصه نزاع و جدال را زائلکرد عداوت را از میان برداشت جمیع ادیان را با یکدیگر التیام داد مذاهب را 152

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2