عبدالبهاء و تولد انسان

عالم امکان نظیر انسان است. انسان مقام نطفه مقام شیرخواری اوقات نشو و نما وقت تمیز و رشد و وقت بلوغ دارد. همینطور عالم امکان درجاتی دارد. انسان در سنّ شیرخواری حسّاس است و در سنّ مراهق یعنی بدایت ادراک احساس و تمیز دارد امّا ادراکاتش ضعیف است و امّا چون بسنّ بلوغ میرسد جمیع قوای معنوی و قوای صوری او در نهایت درجهٴ قوّت جلوه مینماید. قوّهٴ ادراک بدرجه ئی رسد کهکشف حقایق اشیاء کند. امّا در سن طفولیّت و شیرخواری این ممکن نیست. اینکمالات در سنّ بلوغ جلوه مینماید نه در سنّ طفولیّت . عالم امکان نیز یک زمانی بود که شیرخوار بود بعد مثل طفل مراهق شد روز بروز نشو و نما نمود حالا بعالم رشد رسیده است. این قرن سلطان قرون است. این عصر آئینهٴ جمیع اعصار است. آن چه در قرون اولی بوده صور جمیع در این آئینه آشکار است و از آنگذشته نفس این قرنکمالات خاصّه دارد اکتشافات عظیمه دارد صنایع بدیعه دارد تأسیسات عجیبه دارد علوم غر یبه دارد و از جمیع جهات در نهایتکمال جلوه نموده و خواهد نمود. یعنی فضائل قرون سابقه صنایع قرون سابقه خصائل قرون سابقه و اکتشافات قرون سابقه را دارد با وجود این فضلیّت خاصّه صنایع خاصّه و اکتشافات خاصّهٴ این قرن را هم دارد که در قرون سابقه ابداً نبوده. مثلاً در قرون سابقه فنّ معماری بوده و در این قرن بنهایت بلوغ رسیده امّا این قوّهٴ برقیّه نبوده این تلگرافکه بدقیقه ئی با شرق و غرب مخابره کند نبوده این فنوغراف نبوده این تلفن نبوده. اینها از خصائص این قرنست. در این قرن فضائل قرون قدیمه و فضائل قرون جدیده موجود لهذا این قرن جامع قرون و ممتاز از جمیع است و سلطان قرون است و آفتاب جمیع اعصار است. و چون ما در این قرن هستیم بشکرانهٴ این مواهب باید قیام بر اعمالیکنیمکه سزاوار این قرن است. مثلاً انسان چون ببلوغ 146

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2