عبدالبهاء و تولد انسان

پس معلوم شد که انسان اشرف از مادّه است یکقوّهٴ معنو یّه دارد که فوق عالم طبیعت است. انسان قوّهٴ حافظه دارد طبیعت ندارد انسان قوّهٴ معنو یّه دارد طبیعت ندارد انسان قوای روحانی دارد طبیعت ندارد. پس انسان اشرف از طبیعت است زیرا قوّهٴ معنو یّه در حقیقت انسان خلق شده و طبیعت از آن محروم است. سبحان اللّه این جای غرابت است با وجود آنکه در انسان چنین قوای معنو یّه ودیعه گذارده شده انسان طبیعت را که مادون اوست میپرستد. خداوند روح مقدّسی در او خلقکرده استکه باین روح مقدّس اشرف از کائنات شده با وجود این کمالات میرود اسیر مادّه میشود و مادّه را خدا میکند و آن چه خارج از عالم مادّه است انکار مینماید. اگر این کمالست این کمال را باعظم درجه حیوان دارد ز یرا حیوان از عالم الهی ما ورآء الطّبیعه خبر ندارد. پس حیوان فیلسوف اعظمست زیرا از عالم ملکوت بیخبر است احساسات روحانی ندارد از عالم خدا خبر ندارد و از ملکوت اللّه خبر ندارد خلاصة القول این است طر یق طبیعت . طر یق ثانی طر یق دیانت است و این آداب الهی است اکتساب فضائل انسانیست تر بیت عموم بشر است نورانیّتآسمانیست اعمال ممدوحه است. این طر یق دیانت سبب نورانیّت عالم بشر است این طر یق دیانت سبب تر بیت نوع انسانست این طر یق دیانت سبب تهذیب اخلاقست این طر یق دیانت سبب محبّت اللّه است این طر یق دیانت سبب معرفة اللّه است این طر یق دیانت اساس مظاهر مقدّسهٴ الهی است و آن حقیقت است. و اساس ادیان الهی یکیست تعدّد و تجزّی قبول نکند خدمت بعالم اخلاقکند تصفیۀ قلوب و ارواح نماید سبب اکتساب فضائل است سبب نورانیّت عالم انسانیست. ولکن یا اسفا که این عالم انسانی غرق در دریای تقالید شده هرچند حقیقت ادیان الهی یکیست ولکن افسوسکه ابرهای اوهامات 132

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2