عبدالبهاء و تولد انسان
بجنگ خواهد کشید. اشتراک و تساوی تام ممکن نیست زیرا امور و نظام عالم مختل میگردد امّا یک طر یق معتدلانه دارد که نه فقرا اینطور محتاج بمانند و نه اغنیا اینطور غنیگردند هم فقرا هم اغنیا بر حسب درجات خود براحت و آسایش و سعادت زندگانی نمایند... مسئلهٴ مساوات مستحیل است امّا چه هست این استکه اغنیا رحم بفقراکنند امّا بمیل خودشان نه مجبوراً. اگر مجبوری باشد فائده ندارد نه آنکه بجبر باشد بل بموجب قانون تا بر حسب قانون عمومی هر کس تکلیف خود را بداند. مثلاً شخص غنی حاصلات زیادی دارد شخص فقیر حاصلکم دارد یا آنکه روشنتر بگوئیم یک شخص غنی ده هزار کیلو حاصل دارد و شخص فقیر ده کیلو دارد حالا انصاف نیستکه از هر دو یک مالیات بگیرند بل شخص فقیر در این موقع باید از مالیات معاف باشد. اگر آن شخص فقیر عشر مالیات بدهد و شخص غنی هم عشر مالیات بدهد این انصاف نیست. پس در اینصورت باید قانونی وضع نمودکه این شخص فقیر که فقط دهکیلو دارد و بجهت قوت ضروری خود جمیع را لازم دارد از مالیات معاف باشد ولی شخص غنیکه ده هزار کیلو دارد اگر عشر یا دو مقابل عشر مالیات بدهد ضرری باو نمیرسد. مثلاً اگر دوهزار کیلو بدهد باز هشت هزار کیلو دارد و آدمیکه پنجاه هزار کیلو دارد اگر ده هزار کیلو بدهد باز چهل هزار کیلو دارد لهذا قوانینی بر این منوال لازم است. این قوانین اجرت و مزد را باید بکلّی بهم زد. اگر امروز صاحبان فابر یقه ها بر مزد کارگران ضمّ کنند باز یک ماه یا یک سال دیگر فر یاد برآورده اعتصاب نموده بیشتر خواهند خواست این کار انتهائی ندارد. حالا شر یعت اللّه را بشما بگوئیم بموجب شر یعت اللّه مزد باینها داده نمیشود بل فی الحقیقه شر یک در هر عملی میشوند. مثلاً زرّاع در دهی زراعت میکنند از زراعت حاصلات میگیرند و از اغنیا و فقرا بر حسب حاصلاتشان عشر گرفته میشود و در آن ده انبار عمومی ساخته میشود که جمیع مالیات و حاصلات 126
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2