عبدالبهاء و تولد انسان
در ایران انجمنی تشکیل شد اساس این انجمن آن بودکه تکلّم مندون لسان مینمودند و بادنی اشاره ئی یک قضیّهٴ مهمّهٴکلّیّه را میفهماندند. این انجمن خیلی ترقّیکرد بدرجه ئی رسید که بیک اشارهٴ انگشت یک قضیّهٴ کلّیّه مفهوم میشد. حکومت ترسید که اینها میتوانند جمعیّتی تشکیلکنند ضدّ حکومت که هیچکس نتواند مقاصد آنها را بفهمد ضررهای زیاد خواهد داشت لهذا بقوّهٴ جبر یّه منع کرد. یک قضیّهٴ آنرا برای شما بگو یم. هر کس میخواست داخل آن انجمن بشود میآمد دم در میایستاد اینها در این باب بیک اشاره با همدیگر مشورت میکردند و بدون تکلّم رأی میدادند. وقتی یک شخص عجیب الخلقه آمد دم در ایستاد رئیس نگاه کرد بهیئتش دید عجیب الخلقه است فنجانی بر روی میز بود آب داشت و دو باره آب بروی آن ریخت تا آنکه بلبالب رسید این علامت رد بود یعنی این مجلس ما جای این شخص ندارد امّا آن آدم باذکا بود لهذا یک پر گل خیلی نازکیگرفت و بکمال احترام وارد اطاق شده روی آب آن فنجان بکمال دقّتگذاشتکه آب فنجان بحرکت نیامد. همه مسرور شدند یعنی مرا اینقدر محلّ لازم نیست اینقدر لطیفم که مثل این برگ گل محتاج بجا نیستم دست زدند و او را قبولکردند. جمیع مکالماتشان باشارات بود و خیلی ترقّی نمودند و سبب شد که ذهن و ذکاء تندی پیدا کردند و ترقّی فراست آنها ز یاد شد اغلب با چشم با همدیگر صحبت میکردند و در نهایت پاکیزگی بحالت و حرکت چشم سخن میراندند ... در باب جنگ بزرگ که بعضی منتظرند مابین افتد شخصی پرسید فرمودند اتّفاق دول عالم لابدّ خواهد شد ... در باب وضع حکومات جمهوری و مشروطه صحبتی شد فرمودند ارو پا و سائر جهات مجبور خواهد شد که 124
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2