عبدالبهاء و تولد انسان

و برگ و شکوفه و ثمر شجرهٴ واحده شمرند ز یرا جمیع سلالهٴ حضرت آدمند و لآلی یک صدف. نهایت اینستکه محتاج تر بیتند نادانانند جاهلانند باید هدایت نمود مر یضانند باید معالجه کرد طفلانند باید در آغوش مهر بانی پرورش داد تا ببلوغ و رشد رسند و جلا لازم تا درخشنده و روشنگردند . ثالثاً آنکه دین اساس الفت و محبّت است و بنیان ارتباط و وحدت. دین اگر سبب عداوتگردد الفت نبخشد بلکه مورثکلفتگردد و عدم دین به از وجود آنست و تجرّد از دین مرجّح بر آن . رابعاً دین و علم توأم است از یکدیگر انفکاک ننماید و از برای انسان دو بال است که بآن پرواز نماید جناح واحد کفایت نکند. هر دین که از علم عاریست عبارت از تقالید است و مجاز است نه حقیقت لذا تعلیم از فرائض دین است . خامساً آنکه تعصّب دینی و تعصّب جنسی و تعصّب سیاسی و تعصّب وطنی هادم بنیان انسانی است. حقیقت ادیان الهی واحد است زیرا حقیقت یکی است تعدّد قبول نکند و جمیع انبیا در نهایت اتّحادند و نبوّت حکم آفتاب دارد در هر موسمی در نقطه ئی طلوع نماید لهذا هر سلفی اخبار از خلف فرموده و هر خلفی تصدیق سلفکرده لا نفرّق بین احد من رسله . سادساً مساوات بین بشرست و اخوّت تامّ. عدل چنین اقتضا نماید که حقوق نوع انسانی جمیعاً محفوظ و مصون ماند و حقوق عمومی یکسان باشد و این از لوازم ذاتیّهٴ هیئت اجتماعیّه است . 103

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2