صد مناجات از حضرت عبدالبهاء
مقدمه حضرت عبدُالبهاء، فرزند ارشد حضرت بهاءالله – پیامبر دیانت بهائی – و سومین شخصیت محوری این آئین است. وی در تهران متولد شد و در سن ۷۷ سالگی در حیفا درگذشت . حضرت عبدالبهاء از زمان کودکی و هنگامی که فقط ٩ سال داشت در همۀ تبعیدها (بغداد، استانبول، ادرنه و قلعۀ عکّا) همراه پدر بود و از همان ابتدای جوانی هم واره به عنوان نمایندۀ حضرت بهاءالله مشغول به خدمت بود. وی در فاصلۀ سال های ۱۲۷۱–۱۳۰۰ خورشیدی ۱۸۹۲–۱۹۲۱( م) مسئولیّت ادارۀ جامعۀ جهانی بهائی را بر عهده داشت و سرانجام، با انقلاب «ترک جوان» در سال ۱۹۰۸ ، از زندان قلعۀ عکّا رهایی یافت و پس از چندی به شهر حی فا نقل مکان کرد. در پایان حیات وی آئین بهائی در ٣۵ کشور جهان پیرو داشت . با آنکه حضرت عبدالبهاء رهبر آئینی جهانی بود و هدایت بهائیان سراسر عالم برای خدمت به نوع بشر را به عهده داشت، در سال های تبعید، زادگاهش ایران یکی از مهمترین دغدغه هایش بود و برای سربلند ی و آبادانی آن از هیچ تلاشی دریغ نمی کرد. وی هر روز و هر ماه از تبعیدگاه دوردستش با نامه های خود به پرورش قابلیت بهائیان ایران می پرداخت تا بتوانند گام هایی برای پیشرفت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی وطن خود بردارند . حضرت عبدالبهاء به ایران عشق می ورزید و می خو است آنچنان آباد شود که بر تارک تاریخ و تمدّن بشری بدرخشد. وی با آگاهی از علل عقب ماندگی جامعۀ ایران، می دانست باید «اساس جدیدی تأسیس» 1 کند و نخستین گام های این «اساس جدید» را در سال های تبعیدش، با صبوری به بهائیان ایران آموزش داد. وی می گفت که نهایت آرزوی بهائیان، ترقّی ایران و ایرانیان است «ولی بدون حرب و جدال زیرا جنگ و جدال بنیۀ ایران را ضعیف مینماید و چون بنیه ضعیف گردد هر روز مرضی عارض میشود پس باید کاری کرد که بنیه قوی شود». 2 وی 1 رسالۀ مدنیّه - عبدالبهاء - رساله ای خطاب به حکما و اهالی ایران که در سال ۱۸۷۵ نوشته شده اس ت. 2 نجم باختر - جلد ٣ ، شمارۀ ۲۱ ،۱ مارس ۱۹۱۲ ، ص .۴
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2